آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات پسر مامان (آیدین)

فندوق مامان

سلام فندوق مامان عزیز مامان خوبی میخوام خاطره پارک رفتن با خالینارو برات یادگاری بنویسم روز چهارشنبه ای که گذشت بعداظهر خالینا اومدن خونمون    و بابایی و عمو حمید با هم رفتند استادیوم برای دیدن فوتبال      آخه بابایی عاشق فوتباله اونم چی طرفداره تیم استقلاله رفتند که اونجا ببینن خلاصه ما موندیم خونه خاله گفت بیا بچه هارو ببریم پارک گفتم      باشه بریم ولی چه جوری تو ماشین اینارو نگه داریم یعنی حسام و آیدین پسر نازم ،1- خاله که رانندگی میخواست بکنه     .2- نگار هم گذاشتیم جلو نشست که شماهارو اذیت نکنه مامانی هم نشستم پشت حسامو       گذا...
28 ارديبهشت 1391

روزت مبارک

مادرم ای بهتر از فصل بهار مادرم روشن تر از هر چشمه سار مادرم ای عطر ناب زندگی مادرم ای شعله ی بخشندگی مادرم ای حوری هفت آسمان مادرم ای نام خوب و جاودان مادرم ای حس خوب عاشقی مادرم خوشتر ز عطر رازقی مادرم ای مایه ی آرامشم مادرم ای واژه ی آسایشم مادرم ای جاودان در قلب من مادرم ای صاحب این جسم و تن مادرم می خواهمت تا فصل دور مادرم پاینده باشی پر غرور مادرم روزت مبارک ناز من مادرم تنها تویی آواز من ...
27 ارديبهشت 1391

بهار

بهار يواش يواش مياد صداي كفش پاش مياد  سرما ديگه بار سفر را بسته  منتظر فصل بهار نشسته  بهار مياد رو شاخه ها برگ و شكوفه مي ذاره ميون دشت، تو باغچه ها گلهاي خوشبو مي كاره ابرا ميان به آسمون نم نم بارون مي باره  ماهم بايد پنجره را واكنيم بهار زيبا را تماشا كنيم تو دلهامون بذر اميد بكاريم  بگرديم و شادي را پيدا كنيم ...
10 ارديبهشت 1391

عکس 1391

چند تا از عکسهای جدید آیدین  عزیزتر از جانم آیدین در آشپزخانه آیدین داره حموم میره آیدین همیشه خوشحال آیدین نگران شده آیدین فوزول شده آیدین جرقه میخوره آیدین و پسر خاله حسام خونه عمو دندونای آیدین و ببین  8 تا شده     ...
10 ارديبهشت 1391

1-2-3-......

آیدین جون شلوغ شده :  موقع خوردن  قطره آهن و مولتی ویتامین  حرف مامانتو گوش نمیدی دراز نمیکشی بخوری و همینطور دهنتو باز نمیکنی به زور بابا و مامان میل میکنی .  شبا موقع خواب  دمر میخوابی تا صبح منو بابا جون درگیریم با شما همش برمیگردونیم صاف بخوابی ولی باز کار خودتو میکنی.  جدیدا" مامانو بغل میکنی تا میگم آیدین مامانو بغل کن دستاتو میندازی دور گردن مامان .  کلمه های مثل:دد،دا، نه نه، ددی، الهی مامان قربونت بره.  هشت تا دندون درآوردی وقتی میخندی خوشگل میشی با اون دندونات.  چند قدم که راه میری میخوری زمین داری یاد میگیری که باید راه بری . ا...
9 ارديبهشت 1391

بازدید آیدین جون از برج میلاد

  سلام عزیزتر از جانم برای اولین بار سه نفری رفتیم برای بازدید از برج میلاد 18/1/1391 روز جمعه بابایی مثل هفته های گذشته به ما قول داده بود ببره ما رو تفریح ساعت       11:30 دقیقه بود آماده شدیم و شما هم اون لباس خوشگلاتو تنت کردم و رفتیم برج میلاد خوشبختانه توی راه رفتنی خوابیدی   مامان جونو اذییت نکردی پسر خوبی شدی  دیگه برای خودت مرد شدی دیگه       کم مونده 1 ساله بشی الهی قربونت برم بعد از رسیدن بابایی رفت که بلیط بگیره منم توی حیاط برج یه حوضچه کوچیکی بود برای سرگرمی شما بردمت دور اون نگو توی اون حوض ماهی های قرمز ریختن برای عید نوروز همین که اونا رو د...
1 ارديبهشت 1391

شعر مورچه و دوستش

  مورچه داره می بافه با نخ زرد و یشمی برای دوستِ خوبش یه شالِ گرمِ پشمی ریخته کنارِ دستش صد تا کلافِ کاموا مورچه می گه: «خدایا! تموم می شه تا فردا؟» زرافه دوستِ مورچه فردا می شه سه سالش هر چی براش می بافه تموم نمی شه شا لش   ...
1 ارديبهشت 1391

۵ راه برای عشق ورزیدن به فرزندان

۵ راه برای عشق ورزیدن به فرزندان ساختن یک خانواده شاد و خوشبخت یکی از مهمترین کارهایی است که هرکدام از ما می توانیم در طول عمر خود انجام دهیم. یکی از اصلی ترین وظائف شما بعنوان والدین این است که تلاش کنید فرزندانتان بفهمند که چقدر دوستشان دارید. این کار ساده ای نیست اما مطمئن باشید نتیجه ای بسیار عالی در بر خواهد داشت. حتی تجسم چنین آینده ای زیباست: آینده ای که همه بچه ها و نوه هایتان شب جمعه برای شام به منزلتان می آیند و کنار هم جمع می شوید، یا مسافرت های تابستانی توام با خنده و عشق.در زیر ۵ راه واقعی به شما معرفی می کنیم که با کمک آن می توانید عشقتان را به فرزندانتان نشان دهید.۱٫ به آنها بگویید دوستشان دارید و هرازگاه تح...
1 ارديبهشت 1391
1